شیطنت نی نی در مسافرت شهرستان
سلام گل مامانی
نمیدونم از کجا باید شروع کنم از وول خوردن یکسره شما توماشین یا تکون نخوردنت در شب تاسوعا که ساعت یازده شب روونه بیمارستانمون کردی (خوبه شهرستان به اینترنت دسترسی نداشتم چون انقدر از دستت عصبانی شده بودم که دلم میخواست تو یه پست حسابی سرت خالی کنم)
شهرستان نی نی خاله محدثه روهم دیدم حسابی بزرگ شده بود دیگه داشت راه میرفت کی بشه شما به اونجا برسی هرچند میدونم اونوقت باید خونمون شبیه مسجد بشه . . .
مامانبزرگ و بابابزرگ هم که چون نمیتونن بیان پیشمون ,خرید بعضی از وسایلای بافیمونده رو به خودمون سپردن. (دو شب پیش هم رفتیم با بابایی برات توشک تخت خریدیم )خداکنه اتاقتو بتونم زودتر تموم کنم آخه دلم میخواد عکساشو برات بزارم . این چندوقت باقیمونده که با بابایی برنامه پیاده روی شبانه برقراره هر شب برات یه تیکه خرید میکنیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی